به گزارش قدس آنلاین، سیل می آید بدون تعارف، حتی اجازه نمی دهد عزیزترین کسانت را برداری؛ می خروشد و اگر معطل کنی حتی تو را با خشم خود می برد؛ چه رسد به اینکه در پی مهم ترین لوازم زندگی شخصی ات باشی؛ برای خوزستان اما جایی که سیل ویرانگر تدارک دیده دقیقا جایی است که عرب نی انداخته، روستاهای دور افتاده، فقیر و ناشناسی که اینبار معنای اتحاد و دست در دست داشتن بر فراز یک سیل بند است یا پل شناوری که نقطه اتصال باشد.
چادر های غربت
میان مضیف نشسته بودی یا روبروی تلویزیون، در مدرسه درس می خواندی یا بازار خرید می کردی، فرقی ندارد، سیل وادارت کرده و حالا چمباتمه زده ای در یک چادر که همه اش غربت است و بی کسی.
اردوگاه سیل زدگان، فروردین۹۸
«اهل خسرج روستای شهید فلاحی، ۱۷ روز که اینجاییم» این جمله ای است که از اولین چادر برپا شده در اردوگاه سیل زدگان، مدرسه همت حمیدیه می شنوم شبیه بچه مدرسه ای های اول سال خودش را معرفی می کند، زنهای زیادی در این چادر جمع شده اند یکی از آنها که فارسی بلد است می گوید: «از خانه هامون خبر نداریم، فقط می دونیم آب داخل خانه ها پر شده و همه وسایلمون داخل خونه رو گرفته» سه فرزند دارد که کوچکترین آنها ۴ ماهه است وقتی می پرسم چند نفر در یک چادر هستید، با انگشت می شمارد؛ ۱۴نفر و ادامه می دهد: «لباس برای بچه ها و زنها کم، برس و لباس زیر، اکثر وسایلی که میارن پوشک بچه و نوار بهداشتی و حتی به کسانی که نیاز ندارن دادن، شیر خشک بدن، میان می نویسند و میرن ولی بازم کسانی که کمک می کنند نمی دونن به چه چیزهایی نیاز داریم ما فقط با لباس تنمون اومدیم و هیچ چیز دیگه ای نیاوردیم اکثر چادرها لباس ندارن البته بگین دست دوم و بزرگ نیارن می ترسیم مریض بشیم»
یکی دیگراز خانمها درباره وضعیت حمام می گوید: «آب سرد و حمام ها کثیفند، ولی خداروشکر از لحاظ گرما اینجا چون سقف داره و کولر هست مشکلی نداریم، ولی بنویسید چادرهایی که جنگل اند شرایط خوبی ندارن، زن میانسالی خودش را بین ما جا می دهد؛ بنویس صیادی- شال، سلیمانی-عبا، خسرج- تونیک؛ میان تعجب من برایم توضیح می دهند که فکر کرده آمار مایحتاج خانمها را می گیرم.
قبل از اینکه از چادر بیرون بیایم خواهر کودک ۴ ماهه در گوشم زمزمه می کند: دارو برای اسهال نوزادان نیست و با اشاره به گهواره کنار چادر می گوید: « ۵ روزه مریض، تمام بدن هم تاول زده، مامانم روش نیست بگه.»
کابوس علی کوچولو
دختر کوچک تنها توی چادر نشسته، کلاس ششم است برایم از برادرش می گوید: «علی شبا کابوس سیل میبینه، تو خواب داد می زنه یا گریه می کنه و ما بیدارش می کنیم از این کابوس ها عصبانی میشه، برادرش را صدا می زند تا از او بشنوم: خواب میبینم تو سیل وآب غرق شدیم مامانم نمی تونه منو بگیره، یا از سیل فرار کردم روی کوه، از اون بالا افتادم تو دریا.»
دختر ادامه می دهد: «به ما گفته بودن سیل نمیاد چیزی جمع نکرده بودیم و ساعت ۴ صبح سیل اومد، فقط فرصت شد فرار کنیم بریم جنگل، اونجا بودیم تا فهمیدیم مدرسه ولایت چادر می دن با چندتا از فامیل هامون اومدیم اینجا.»
حیاط این مدرسه دیدنی است، بچه ها در حال بازی اند، عده ای در حال شستن و آویزان کردن لباس و صف حمام، آنسوی حیاط یک کلینیک براه انداخته اند و چند کلاس هم سهم خانواده هایی شده که معلول دارند، صحنه ای که هر کسی را به یاد خانه های قدیمی و شلوغ با اتاق های دورتادورحیاطش می اندازد.
روستای بنده؛ سوسنگرد، هزارو سیصدوسیل
به سمت سوسنگرد می رویم؛ روستای بنده؛ اینجا را از دور که ببینی احساس می کنی روبروی یکی از رودهای بزرگ جنوب ایستاده ای، باورش سخت است بدانی این رودخانه و اسکله قایق های کمک رسان به روستاها، زمانی مزارع بزرگ گندم بوده اند، روی آب بروی، خوشه های طلایی گندم که سیل، نفس هایشان را قبل از بیرون آمدن بریده، خود را زیر آبی که اینجا مظهر ویرانی است به رخ می کشند تا نابودی شان به تو برساند چقدر اوضاع خراب است؛ از قایق پیاده می شویم خاک زیر پایمان سست است و ترسناک، انگار هر لحظه دهان باز می کند برای بلعیدن.
هیاهوی دیدنی ای به پاست، یک نفر داد می زند: حاج آقا قاسمی، بنزین می خوایم و به سرعت برق چندین ۴ لیتری بنزین می رسد، میان لوازم رسیده یک وانت آفتابه و چند سنگ دستشویی هم دیده می شود. به سراغ یکی از قایقران ها می روم، او به خبرنگار قدس می گوید: حتی اگر مردم درخواست نکنند بر اساس نیاز وسایل می آورند، خیلی از چادرهای جنگلی نیاز به وسایل بهداشتی دارند، از او می خواهم کمی از سختی های امدادرسانی بگوید؛ به غیراز آب که حرکت ها را کند می کند موانع دیگری چون جاده، پل، سیم خاردارو خاکریزنیز برای شناورداخل مسیر بر مشکل ترددها افزوده است، نفرات هم سختی زیادی دارند گاهی باید داخل آب بروند و در بعضی مکانها کمآبی و باتلاق آزار دهنده است. هرچند عمق آب در بسیاری قسمتها بالاتر از دو متر است اما امکان برخورد موتور یا پره های قایق در قسمتهای کم عمق هم وجود دارد.
از تعداد قایق ها آمار درستی ندارد اما عنوان می کند: تعدادی از قایق ها داوطلبانه به کمک آمده و برخی از ماهیگیران نیز بعد از فراخوان نیرو دریایی سپاه به ما پیوسته اند.
سیل زده ایم، اما هنوز روی پای خودمان ایستاده ایم
یکی از موکب داران با لبخند چای به دستم می دهد و با این جمله «نبینید که ما سیل زده ایم، هنوز روی پای خودمان ایستادیم» اوضاع روستا را برایم تشریح می کند: «همه چی برامون میارن، اطراف چادرهارو سمپاشی می کنیم، اما گرما داره بیشتر میشه و کمی اذیت کننده است، باز تو جنگل باد میاد، پادگانها خیلی گرمن. استکان چای را به دستش می دهم و می گویم: اینم میگذره، جواب می ده: میگذره اما به سختی...»
در میان روستای آب گرفته چند خانواده ای هنوز خانه خود را رها نکرده اند و مدعی اند: از ترس اینکه دزد خانه هایشان را نبرد حاضر نیستند بیرون بروند.
بعضی از سیل زدگان از یک گروه مددرسانی شاکی هستند و یکی می گوید: «با چند وسیله جزیی آمده اند و تمام راه را به جای گوش دادن به صحبت های مردم با آنها سلفی گرفته اند و متاسفانه عکس زن و فرزندمان در شبکه های اینترنتی پر شده، این چادرها نمایشگاه نیست وحرکت آنها ناراحت کننده است، تمام این خانواده ها پیش از سیل یک زندگی عادی شبیه همه داشته اند و بازی با آبروی آنها شایسته نیست.»
برای برقراری نظم به ۱۰۰ چادر برپا شده درروستا، ناصر حویزاوی، مدیر حج و زیارت با دعوت فرماندار سوسنگرد به کمک آمده، او در گفتگو با خبرنگار قدس آنلاین، در پاسخ به اینکه با توجه به عدم رضایت بسیاری از سیل زدگان از نحوه توزیع قرار است چگونه آمار روستا را برای امداد رسانی تهیه کنند، توضیح می دهد: آمار را از مدرسه می گیریم و این کار مشکلی نیست، آمار کل دانش آموزان را دارند از طرفی دهیارو شورای روستا نیز آمار ده را ارایه داده اند. فرمانده پادگان قدس هم آمار چادرها را به ما می دهد و در این رابطه با مشکلی مواجه نیستیم.
می پرسم؛ غیر از این، سیل دیگری در راه است؟ حویزاوی با اشاره به اینکه بحث سیل به نزولات آسمانی و پیش بینی سازمان هواشناسی بستگی دارد، بیان می کند: سیل پایان سال ۹۷ و اوایل ۹۸ تجربه ای شد برای مدیریت بحران کشور، به هر حال امور و زیر ساختهای سیل زده ها آماده است از جمله پادگان که تحول گرفته ایم، با توجه به تجربه ای اینچنینی که از پیش داشته ایم، فرماندار سوسنگرد خواست کمک منطقه باشیم و ما از ظرفیت خود آنها برای کم کردن صدمات سیل استفاده می کنیم.
او در پاسخ به چگونگی تخلیه آب از روستاها بعد از بحران نیز توضیح می دهد: خود روستایی ها موتور پمپ دارند و بسیاری از آنها شروع به تخلیه آب کرده اند، ما باید از امکانات روستاها برای مدیریت برآنها استفاده کنیم، البته این امکان در حال حاضر به علت بالا بودن آب وجود ندارد و باید منتظر پایین رفتن آب بمانیم.
حویزاوی در پایان یادآور شد: هدف از آمدن ما به این مناطق نظم بخشیدن به توزیع اقلام دریافتی به سیل زدگان است.
برخورد احساسی با بلایای طبیعی
"رحیم بنده" معلم مدرسه روستا نیز در گفتگو با قدس آنلاین با بیان اینکه روستای بنده ۴۳۰ نفر جمعیت دارد که در سیل گرفتار است، خاطر نشان می کند: مدرسه این روستا ۵۵ دانش آموز و ۱۵پیش دبستانی داشته و ما در تلاشیم کمک کنیم به تحصیل آنها صدمه وارد نشود.
او اعتقاد دارد برخورد ما با بلایای طبیعی احساسی است و با دچار شدن یک منطقه با سیل و زلزله و... اولین کار بردن مواد غذایی و لباس است در حالیکه مشکل مردم یافتن راه حل اساسی در همان ابتدا برای حل بحران است، بحران ده روز بعد از حادثه شروع می شود.
بنده ادامه می دهد: زمانی که آب در مناطق فروکش کند ما ابتدای بحران هستیم، همین حالا برای یک جمعیت ۴۰۰ نفر روزی ۱۵۰۰ پرس غذا می آورند که باعث هدر رفت مواد غذایی می شود.
معلم روستا با تاکید اینکه باید روستاها خالی از ساکنان شوند و کار از اساس درست شود؛ تصریح می کند: بهتر است امدادرسانان اقلام را کلی بسته بندی کنند تا با توجه به نیازو شرایط موجود هر منطقه تقسیم شود؛ در یک روستای کوچک برای مواد غذایی روزی بیست میلیون هزینه می شود، بسیاری روستاها اصلا نیازی به پتو و لباس ندارند چون توانسته اند وسایل زندگیشان را ازبیرون بیاورند و پتوهای اهدایی را می فروشند.
حتی در بعضی روستاها یک نفر چند چادر می گیرد در حالی که معلوم نیست از کجا آمده و به همین دلیل هم با مسئول کمپ قرار شد لیست ورودی و خروجی و یک انبار داشته باشیم تا بتوانیم آمار اقلام اسراف شده را هم داشته باشیم.
یکی از مردان روستا که لباس محلی هم بر تن دارد مدعیست از کمک های مردم چیزی به ما نمی رسد، او تاکید می کند: از ابتدای سیل وضعیت همین است و غذا و لباس و امکانات اولیه نداریم، حشرات هم کودکان را اذیت می کنند.
از طرفی با غذاهایی که برایمان می رسد سازگار نیستیم، سوله هایی برای آشپزی در نظر گرفته شده که متاسفانه بین چادرخانواده ها و سربازان است و زنها حاضر نیستند برای آشپزی به آنجا بروند.
"ابوالحسن صادقی"، مدیریت بحران دزفول و مسوول اربعین حسینی از نصب بیست چادر دیگر درمنطقه خبر داد تا هر خانواده در یک چادر ساکن شوند که آب شرب و سرویس بهداشتی نیز در اختیار داشته باشند.
غروب نزدیک است و باید برگردیم، درحالیکه یک سرباز نیروی دریایی سپاه تذکر می دهد به خاطر بیرون آمدن مارو عقرب و فرو رفتن گل مراقب گامهایمان باشیم نگاهم به کودکان و جوانانی است که پابرهنه کنار قایق ها، اقلام و افراد را می برند یا هنوز سیل بند می سازند! سیل بندهایی که سیل به آنها هم رحم نکرده و خیلی هایشان را در خود فرو برده از گونی ها و خط قهوه ای زیر آب که نشان یکی از همین سیل بندهاست فیلم می گیرم تا شاید بتوانم هدر رفت دسترنج یک کشاورز و یک کودک سیل بند ساز را یکجا به تصویر کشم.
عدم آمارگیری صحیح
آنچه از گزارش بر می آمد نشان از اتحاد و همدلی مردم و سپاه، ارتش و هلال احمر برای کمک رسانی به سیل زدگان بود که متاسفانه نبود یک برنامه واحد، آمار درست و تحلیل شرایط آسیب دیدگان، آن را با چالش مواجه کرده است، حالا که کمی دیر اقدام کردیم بهتر حرکت خود را شتاب دهیم تا مردم روزهای کمتری را سردرگم و بلاتکلیف بگذرانند.
انتهای پیام/
نظر شما